سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/12/14
11:48 صبح

ریشه برخی اقدامات عجیب

بدست روح اله ریاضی در دسته

طی این چندماهه بارها دیده ایم که دلسوزانی از دامن انقلاب، نسبت به پیامدهای برخی رفتارهای دولت و حاکمیت هشدار داده اند و آنها را دارای اثر معکوس در بلند مدت دانسته اند،‌اما نه تنها به گوش این عزیران نرفته است ،‌بلکه گاه دامن همین توصیه کنندگان را هم گرفته و با توهین و تحقیر و گاه به گوشه بازداشتگاه ها بردن، آنها را به سکوت دعوت کرده اند.
حال سوالی که قطعا مطرح خواهد شد و چه بسا ماه هاست که مطرح می شود ،‌آن است که چرا این عزیران لحظه ای تامل نمی کنند و اگر هم این کار را انجام می دهند ،‌پی به غلط بودن روش خود نمی برند و مدام و مدام تر بر آن اصرار می ورزند.
در نامه ای که علی مطهری به حسین شریعتمداری نوشته بود ، به او توصیه کرده بود که جنگ نفس را حل کند ،‌که جنگ نرم حل شدنی است.
البته که نگره های متفاوتی در ریشه یابی این برخوردها و گوش های بسته در برابر توصیه و نصایح وجود دارد که می خواهم در این مختصر یادداشت به یکی از دلایل مهم آن بپردازم.تا شاید اگر آن دوستان عامل ‌را طرفی نبندد، حداقل برای پرسش گران این طرفی،‌علامت سوالی کاهش یابد.

همان طور که انسان ها نیازمند یادگیری و فراگیری هستند تا بتوانند به حیات جسمی و روحی خودشان ادامه دهند ،سازمانها و از آن بالاتر دولت ها و حکومت ها هم بدون یادگیری نخواهند توانست به تداوم حضور خود بپردازند.انسانی که خوردن و سخن گفتن و برخورد اجتماعی و علم و دانش را فرا نگیرد ،‌پرده های متفاوتی از محدودیت را به گرد خویش آویزان کرده است که گاه او را به سمت نیستی سوق خواهد داد.
بدون یادگیری ،مشکلی شناخته نمی شود تا برای درمانش حرکتی کرد،‌ و برای همین است که گاه می شنویم که «مشکلی وجود ندارد و برخی ها با اهدافی خاص مدام بر روی وجود مشکل تاکید می کنند!»
برای همین ریشه بسیاری از این نقل قول ها که نقل محافل و مصاحبه های برخی سرخوشان امروز شده است،‌در این است که آنها به دلایلی در یادگیری شان دچار مشکل و ناتوانی شده اند و قطعا این ناتوانی با توصیه و تکرار حل نمی شود و باید به ریشه ی درونی این سازمانها و افراد پرداخت.
7 مشکل عمده که به ناتوانی در یادگیری دامن می زند را به اختصار در ادامه می آورم.

1) من ،یعنی شغلم.

اگر شما از دوست و آشنایی بپرسید که مشغول چه کاری است،‌متداولت ترین جواب، فعالیت روزانه ای است که آنها انجام می دهند ،نه اهداف  سیستمی که در آن کار می کنند. من یک حسابدارم! مامور امنیتی ام،‌دادستانم ،معاون مطبوعاتی ام و ....
کمتر کسی است که بتواند خودش را در یک سیستم بزرگتر تصور کند و پیامد رفتارهایش را در آن کل بزرگتر ببیند و تجزیه و تحلیل کند.برای همین یک مامور امنیتی خوب کسی است که با سریعترین عکس العمل مانع هر برخورد تهدید کننده امنیت شود و حتی اگر حدس هم زد،‌عمل کند ، یک دادستان وظیفه اش را پیش گیری از جرم می داند و یک معاون مطبوعاتی در بستن هر رسانه منتقد.
در چنین حالتی هم اگر مشکلی به وجود بیاید ،‌به جای یافتن علت ،به دنبال یافتن مقصر می گردند و در نهایت آدم ها عوض می شوند ولی رویه ها پابرجا می مانند.

2)دشمن جایی آن بیرون است.

که خدا رو شکر آنقدر آن را شنیده ایم که نیازی به توضیح ندارد.توجه کرده اید که طی همین چندماه ،‌تمام تلاشها معطوف به این بود که معترضان را به گونه ای به بیرون نظام و اسراییل و آمریکا و ... وصل کنند و لذا نفس اعتراضشان را هم اسراییلی و استکباری بنامند.
سیستمی که دشمن را در بیرون می بیند را چه به یادگیری و اینکه شاید مشکل جایی در درون باشد.خدابیامرزد امام (ره) را که تاکید کرد اگر روزی ما ضربه بخوریم ،‌از درون است و نه از بیرون.

3) نوهم پذیرش مسوولیت.

من مسوولیت دارم،‌پس باید با اقدامی جسورانه ،‌دشمن خارجی را ناامید و بایکوت کنم و به او ضربه بزنم.یادتان می آید سخنان یکی از کاندیداهای انتخابات 84 را که از برخورد فعالانه با برخی مسایل چون هسته ای دفاع می کرد.در صورتی که امروز برای خیلی ها مسجل شده است که این برخوردها کاملا منفعلانه هستند و صرفا لباس عوض کرده اند.یک ادعای شیرینی هم در نمازجمعه مطرح شد که ماجرای کهریزک زیر سر بیگانگان و سبزها بوده.این جور ادعاها یعنی همان تمرکز بیش از حد بر روی دشمن خارجی و غفلت از عیب های درونی.

4)تمرکز بر روی وقایع.

دیده اید که یک گروه مدام اصرار دارند که همه چیز گل و بلبل بود و با تحریک عده ای از سران فتنه ،‌چمعی به خیابان ها آمدند و حالا هم با روشنگری های نظام ،‌همه قانع شدند و داریم به همان حالت گل و بلبل برمی گریدم.این از تمرکز آنها بر روی وقایع ناگهانی و هشداردهنده نشات می گیرد ،‌در حالی که اصلی ترین تهدیدها،‌نتیجه فرآیندهای ارام و تدریجی هستند و بسیاری از دلسوزان هم تاکید کردند که این وقایع و اتفاقات را نباید اینقدر محدود و مقطعی در نظر گرفت، و امروز هم با این همه تهدید و نیرو آوردن و ... ظاهر ارام شده را بدلی از اقناع و دلبستگی به نظام دانست.
سازمانی که بر روی وقایع تمرکز می کند،‌بهترین کارکردش پیش بینی قبل از وقوع و عکس العمل بهینه است،‌نه خلاقیت و یادگیری.

5)داستان قورباغه پخته

اگر یک قورباغه را در یک ظرف آب جوش بیاندازید،‌او تلاش می کند از آن بیرون بپرد ‌و خودش را نجات دهد، اما اگر آن را در داخل یک ظرف آب ولرم بگذارید،‌آرام و خونسرد خواهد بود.اما اگر آب را به تدریج گرم کنید تا به همان درجه آب جوش برسد،‌این بار قورباغه هیچ عکس العمی نشان نمی دهد و پخته خواهد شد.چرا که گرم شدن تدریجی آب، کم کم بدن او را سست می کند و قدرت عکس العمل را از او می گیرد.

6)پندار بیهوده در مورد یادگیری از تجارب.

مهمترین ابزار بشر برای یادگیری استفاده از تجربه های مستقیم هست.در صورتی که افق فراگیری از تجربه ها محدود هست و کم کم به ورطه فراموشی سپرده می شوند.راننده ای که به علت سرعت زیاد ،‌به دامن تصادفی خطرناک رفته،‌دیری نخواهد پایید که احتیاط را به کنار می گذاردو به این مثل معنی می بخشد که انسان موجودی فراموش کار است.
اما بسیاری از فعالیت های ما نتایجی به بار خواهند آورد که دامنه زمانی بزرگتری را می طلبد.اینکه محمدمطهری برخوردهای فتح المبینانه برای دستگیری برخی معترضین را اهدای سرباز جنگ نرم به دشمن می داند،‌به همین آثار بلندمدت اشاره می کند که از دید ماموران امنیتی ما دور است چرا که آنها نتایج کوتاه مدت را می بینند.

7)افسانه ای به نام تیم مدیریت.

تیم ها که قرار است اعضایشان از بخش های مختلف سازمان باشند و بتوان در آنها تصمیمات صحیح و با اشراف همه جانبه گرفت، بیشتر به ابزاری برای حفظ شخصیت و حل مسایل معمول تبدیل شده اند و اطمینانی کاذب را به دنبال دارند.
یک اصل مهم در سازمان های گریزان از یادگیری وجود دارد و آن این است که هرگز اعتراف نکنیم که پاسخ یک سوال را نمی دانیم.
(برگرفته شده از کتاب پنجمین فرمان،‌نوشته پیتر سنج)